زمین و آسمان «مكه‏» آن شب نور باران بود و موج عطر گل در پرنیان باد مى‏پیچید، امید زندگى در جان موجودات مى‏جوشید. هوا آغشته به عطر شفا بخش بهاران بود. شبى مرموز و رؤیایى به شهر«مكه‏» مهد پاك جانان، دختر مهتاب مى‏خندید. شبانگه ساحت «ام القرى‏» در خواب مى‏خندید، ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابى دمادم بس ستاره مى‏شكفت و آسمان پولك نشان مى‏شد.  صداى حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ به سوى كهكشان مى‏شد.

دل سیاره‏ها در آسمان حال تپیدن داشت و دست باغبان آفرینش در چنان حالت سر«گل آفریدن‏» داشت. خانه «ام القرى‏» در انتظار رویدادى بود. شب جهل و ستمكارى به امید طلوع  بامدادى بود. سراسر دستگاه آفرینش اضطرابى داشت و نبض كائنات از انتظارى دم به دم مى‏زد كه: امشب، نیمه شب خورشید مى‏تابد ز شرق آفرینش، اختر امید مى‏تابد. در آن حال «آمنه‏» در عالم سرگشتگى مى‏دید: به بام خانه‏اش بس آبشار نور مى‏بارد و هر دم یك ستاره در سرایش می چكد، رنگین و نورانى وزین قدرت نمایی ها نصیب او شگفتى بود و حیرانى.

مطالعه بیشتر...

هشتم ربيع الاول، سالروز شهادت غم بار امام يازدهم شيعيان، امام حسن عسکري عليه السلام است. اين امام مظلوم که در عمر کوتاه خويش رنج ها و شکنجه هاي بسياري را تحمل کرد، پس از هشت روز مسموميت، به دست مزدوران معتمد عباسي (1) در سال 260 هـ. ق در 28 سالگي در سامرا به شهادت رسيد و کنار مرقد پاک پدرش به خاک سپرده شد. (2)
به همين مناسبت، هر ساله شيعيان در سراسر جهان تشيع، رخت ماتم به تن مي کنند و اين مصيبت جان سوز را به فرزندش، مهدي موعود (عج) تسليت مي گويند. در اين مقاله، به جنبه هايي از زندگي آن حضرت مي پردازيم.  نام مبارک امام يازدهم، حسن و کنيه معروفشان، ابومحمد است و معروف ترين لقب آن حضرت، عسکري است؛ زيرا ايشان و امام هادي عليه السلام را در منطقه اي نظامي نگه مي داشتند تا کاملاً زير نظر باشند. چون نام آن محله «عسگر» بود، اين دو امام به «عسکريين» شهرت يافتند. (3)

مطالعه بیشتر...

پیکر نحیف غم، روبه روى سقاخانه «از اشک جارى»، لحظه اى از سوختن باز نمى ایستد. چین هاى ماتم، بر جبین مسجد «بالاسر» و چهره محزون «گوهرشاد» در همسایگى سوز، همه و همه حکایت از فراق خورشید دارند.
امروز، عمارت بلند آوازه توس، غربت است و بر بالاى این بناى شهیر، کبوترى نیست که نالان نباشد. بر بالاى این بناى غریب، آسمان نیز به اشک ریزى ابرها تن داده است. مشهد، شعرهاى «دعبل» را به همراه دارد که هم صدا با رشته هاى روشن باران مى گرید. محفلى از مرثیه است و حرم، با تن پوشى از رنگ هاى عزلت، هم زبان غزل هاى اندوه زاست. در «بست»ها، جز مقام پرپر عاشقى، تصویر دیگرى چشم ها را پر نمى کند.
در قاب امروز، توس را مى بینیم که زهر، چونان تیغ وحشى بر اندامش وارد آمده است. عصیان آشکار انگور است و به داغ نشاندن سینه چاکان مسیر رأفت. اُف بر این دنیا که حبّه هاى زهرآلود را کنار امام روشنى ها آورد! آه، اى رقت خراسانى تبار؛ اى توس سر کرده با عشق!

مطالعه بیشتر...

سکوتت را بشکن برادر! بعد از سی سال خانه‏ نشینی علی علیه‏السلام که با خار در گلو، سلام‏های بی‏جواب و ناله‏های مخفیانه در چاه سپری شد، برایم بسیار سخت است که ببینم تو نیز عبای تنهایی بر سر کشیدی و بغض فروخورده‏ات را با خون جگر، بر طشت می‏ریزی. صلح تو، هزاران بار تلخ‏تر از جنگ‏های پدر است؛ سخت‏تر از غزوه‏های پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله . پرده اندوه را از چشمانت برکش و به یاد دار که چگونه پدران جهل، باب العلم ـ علی علیه‏السلام ـ را به تنهایی در کوچه‏های کوفه کشاندند. این مردمان کج‏اندیش و نفهم که تو را به خاطر پذیرش صلح، مذل المؤمنین می‏خوانند، همان اشباه الرجالی هستند که هنگام دعوت به جنگ از سوی پدرمان، سردی و گرمی هوا را بهانه می‏کردند و زر و سیم معاویه، انصافی برایشان باقی نمی‏گذاشت که فرق عزت و ذلت را بفهمند.

کدام مؤمن نمی‏داند که امت نفرین شده علی علیه‏السلام ، با همان دستی با تو بیعت کردند که پیش از این، عهد و پیمانشان با علی علیه‏ السلام را شکسته بودند و رشته دین و دلشان را به کاخ سبز کفر، دخیل بسته بودند؟!من از آن روزی که خطبه دادخواهی و حق‏طلبی مادرمان، به گریه‏های خاموش پایان گرفت و هیچ مردی در دفاع از حریم نبوت، لبی نجنباند و قدمی برنداشت، رشته امیدم را از این مردم گسستم. برادر عزیزم! هنوز عطر خاک چادر مادرم از سجاده تو به مشام می‏رسد؛ بوی خون‏آلود کوچه‏هایی که به صورت کبود مادر و سکوت دیرینه تو امتداد یافت. تا کی بر این سکوت و خاموشی، پایدار خواهی ماند؟

مطالعه بیشتر...

 

در زمان حيات امام صادق (ع) كساني از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ايشان اسماعيل امام خواهد شد. اما اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت ولي كساني مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده اي چون از حيات اسماعيل مأيوس شدند پسر او محمد بن اسماعيل را امام دانستند و اسماعيليه امروز بر اين عقيده هستند و پس از او پسر او را امام مي دانند و همينطور به ترتيب و به تفضيلي كه در كتب اسماعيليه مذكور است. پس از وفات حضرت صادق (ع) بزرگترين فرزند ايشان عبدالله نام داشت كه بعضي او را عبدالله افطح مي دانند اين عبدالله مقام و منزلت پسران ديگر حضرت صادق(ع) را نداشت و به قول شيخ مفيد در”ارشاد” متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترين برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاي امامت كرد و برخي نيز از او پيروي كردند اما چون ضعف دعوي و دانش او را ديدند روي از او برتافتند و فقط عده قليلي از او پيروي كردند كه فطحيه موسوم هستند.

 

برادر ديگر امام موسي كاظم (ع) اسحق كه برادر تني آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسي كاظم (ع) را قبول داشت و حتي از پدرش روايت مي كرد كه او تصريح بر امامت آن حضرت كرده است.

مطالعه بیشتر...

یک تصویر یک خاطره

جدید ترین اخبار

حاضرین در سایت

ما 19 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

ورود به سایت