اگر برای جستجو دربارۀ کلمۀ 6 حرفی Energy در موتور جستجوگر گوگل با 534000000 یافته مواجه می شویم؛ اگر مهمترین و البته تأثیرگذارترین وقایع قرن 21 که دومین سال آن، مصادف با نخستین روزهای اولین دورۀ ریاست جمهوری رئیس «محور سه گانۀ نفت» در حکومت امریکا (جرج دبلیو بوش، دیک چنی و کاندولیزا رایس) شده است؛

اگر پسرِ جرج بوشِ پدر، در اولین روز از دومین هفتۀ پیروزی پرحرف و حدیث خود در رقابت به واقع میلی متری با ال گور دموکرات برای جلوس بر صندلی کاخ سفید با بیان این جمله که «ایالات متحده باید ضمن تأمین نیازهای روزمرۀ خود به انرژی، استراتژی مناسبی را با نگاه به آینده تدوین کند که علاوه بر گسترش منابع طبیعی خود، صیانت از محیط زیست را نیز دربر داشته باشد»، معاون اولش را به همراه 15 عضو کلیدی کابینۀ جدید مأمور تشکیل «گروه توسعۀ سیاستهای ملی انرژی» با هدف تدوین «سند راهبردی انرژی امریکا» می کند؛ اگر براساس همان سند راهبردی، افغانستان به بهانۀ مبارزه با تروریسم، باید تبدیل به شاهراه ارتباطی انرژی خاورمیانه شود و البته قبل تر از اینها و در زمان طراحی نقشۀ خاورمیانۀ جدید، نام «پایپ لانستان» (سرزمین لوله ها) برایش انتخاب می شود و برهمین اساس، بن لادنِ دوست، تبدیل به خطرناک ترین فرد تاریخ بشریت می شود؛

اگر بنابر توصیۀ همان گروه «توسعۀ ملی سیاست انرژی» و برای تنظیم ضربان نبض بزرگترین جامعۀ اقتصادی دنیا تا سال 2020، تأمین و تزریق انرژی از منابع نفتی مطمئن عراق به شریانهای صنایع امریکا توصیه می شود و اگر 7 سال پس از تدوین همان استراتژی پیش گفته و برپایۀ نتایج حاصل از تحقیقات انجام گرفته توسط شبیه سازهای «موج شوک نفتی» ثابت شده است که تنها 1/2 درصد کاهش در تأمین نفت دنیا در مدتی چهار ماهه، 75 درصد افزایش قیمت را شاهد خواهیم بود، خالی از لطف نیست که نگاهی دوباره داشته باشیم به دلایل وقوع اتفاقات بسیار مهم در چند سال اخیر از جمله، حملۀ نظامی و اشغال افغانستان و عراق و مهمتر از این دو، پروژه ای به نام «11 سپتامبر» و برجهای معروف دوقلو.

*****

در آخرین ماه های هشتمین سال ریاست جمهوری رئیس «محور سه گانۀ نفت» ایالات متحده که دنیا، تب بیش از 140 دلاری قیمت نفت و در پی آن، شوک نفتی جدید را تجربه می کند، با تأیید بزرگواران حاضر در هیئت علمی و شورای سیاستگذاری، موضوع «انرژی و امنیت ملی» را برای اصلی ترین بخش اولین شمارۀ ماهنامۀ «تازه های انرژی» انتخاب کرده و به واکاوی مسائل مبتلابه انرژی از دریچه هایی با زوایای گوناگون پرداخته ایم.

اگر امروز و در گرماگرم رقابت های انتخابات ریاست جمهوری امریکا، بحث «انرژی» و مسائل پیرامون آن، تبدیل به یکی از مهمترین محورهای تبلیغاتی اوبامای دموکرات برای غلبه بر مک کین جمهوریخواه شده است، اهمیت سیاسی و البته برد تبلیغاتی این موضوع در میانه های خردادماه 3 سال پیش با هوشیاری و دقت نظر مشاوران تبلیغاتی شهردار وقت تهران و رئیس کنونی جمهوری اسلامی ایران در کشاکش رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری نهم در قالب شعار «آوردن پول نفت بر سر سفرۀ مردم» نمایان شد.

بر همین اساس و با هدف تبدیل پروسۀ آن شعار جذاب به عمل، پروژۀ «طرح تحول اقتصادی» در چهارمین و آخرین سال تکیۀ رئیس جمهور منتخب طراحی و عملیاتی شده است که مخاطبان آن شعار و البته تمامی ایرانیان، پس از تجربۀ قطع گاز در سرمای بی سابقۀ سال گذشته، مشغول نرم کردن دستان خود در پنجه های گرم و پرخطر برق و آمدن و رفتن های منظم اش در تابستانِ همراه با خشکسالی امسال هستند و اینچنین، با بیم و امید و نیم نگاهی نگران به عواید و عواقب طرح جدید، مشغول برقراری توازن میان 2 خرداد و 3 تیر و انتخاب مجدد دیگری برای صندلی اول ساختمان معروف میدان پاستور هستند.

پرداختن به اصل و حاشیه های چگونگی توزیع رقمی به بزرگی 90000000000000 تومان یارانۀ حاملهای انرژی که در واقع، هزینۀ فرصتی بوده برای مظلومیت زیرساختهای اصلی کشور، آنقدر جذاب و بااهمیت است که دایرۀ جلب توجه مردم از اتاق فکر وزارت نفت با شعاع صفوف انتظار در جایگاه های بنزین را تبدیل به مستطیلی کوچک به ابعاد 42 در 21 سانتیمتر و با نام «طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارهای کشور» کرده است به منظور پرداخت نقدی یارانۀ حاملهای انرژی.

اگر اصلی ترین کارکرد علم اقتصاد را برقراری تعادل میان منابع محدود و خواسته های غیرمحدود بدانیم و در حال گذران روزگاری باشیم که از بد حادثه، دومین دارندۀ منابع فسیلی دنیا، از سوی بزرگترین واردکنندۀ نفت در جـهان تهدیـد به جنـگ سردی از جنس بنزین می شود، شما موضوع مرتبط با کدام یک از اعداد 534000000 و 90000000000000 را انتخاب خواهید کرد؟

منبع: تازه های انرژی

یک تصویر یک خاطره

جدید ترین اخبار

حاضرین در سایت

ما 22 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

ورود به سایت